51. اسرای کربلا، چندم محرّم از کربلا خارج شده و به سمت کوفه
حرکت کردند؟
بعد از ظهر
روز یازدهم حرکت کردند.[1]
52. چگونه
ممكن است سرِ بريده، قرآن تلاوت كند؟ آيا اين قضیه، يك معجزه است؟ دليل قرائت
قرآن چيست؟
معلوم است كه
اين قضيه معجزه است؛ و معجزه، آن است كه به حسب عادت، واقع نميشود و امّا چرا
قرآن خوانده است، زيرا بهترين كلمات، قرآن است كه از بهترين افراد در آن موقع
حسّاس با آن جاذبۀ خاص واقع شده است و اينگونه امور، محلّ استبعاد نيست:
«أمْ حَسِبتَ أنَّ
أصحابَ الْكَهفِ وَ الْرَّقيمِ كَانوا مِنْ أياتِنَا عَجَباً»[2]
آيات الهي
بسيار است و هيچيك محلّ استبعاد نيست و چنانكه نقل شده، سر مطهّر، همين آيۀ
شريفه را تلاوت كرده است.[3]
53. چرا حضرت
زينب(س) فرمودند: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»[4]
ايشان چه چيز زيبايي مشاهده كردند؟
شهادت حضرت
سيّدالشّهداء(ع) از طرفي از الطاف خفيّۀ حضرت حق تبارك و تعالي بود. چنانكه اسارت
خاندان ايشان نيز كه استمرار آن شهادت و ادامۀ آن حركت بهشمار میرود نيز چنين
بود، چرا كه به سبب اين شهادت و اسارت، اسلام احياء گرديد و حتّي توطئههاي دشمنان
اسلام را كه بيش از چهل سال براي نابودي اسلام محمّدي و اسلام علوي و حتّي برچيدن اسلام ظاهري ادامه داشت،[5] خنثي
نمود و از طرف ديگر در اين حادثه، حضرت
سيّدالشّهداء(ع) و ياران با وفاي ايشان به فوز و فلاح ابدي نائل آمدند. بنابراين،
از نظر شخصيّت بيهمتايي مانند حضرت زينب(س)،
آنچه واقع شد، زيبايي، فوز و سعادت است و از هر لطف جليّ بالاتر و بهتر است.
54. آيا اين
مطلب صحيح است كه زنان بنيهاشم در طول راه اسارت، بدون حجاب بودند؟
اين مطلب قطعاً درست نيست؛ زيرا اگر تعرّضي به آن خاندان مطهّر ميشد كه
ضرر به شخصيّت آنها ميزد، يقيناً امام معصوم وقت، يعني امام سجاد(ع)، حافظ شخصيّت
آنها و حافظ شخصيّت خاندان رسولالله(ص) بودند.
55. مكان دفن
رأس امام حسين(ع) كجا است؟
دقيقاً معلوم
نيست،[7] لكن به عقيدۀ
اینجانب، حضرت زينالعابدين امام سجّاد(ع) سَر مطهّر امام حسین(ع) را به بدن
مبارك آن حضرت ملحق فرمودهاند.
56. موضوع سر به محمل کوبیدن و خون جاریشدن از سر مبارک حضرت
زینب(س)، صحيح است يا خير؟
صحّت اين قضيه
در تاريخ روشن نيست و اگر این تاریخ صحّت داشته باشد، معنای عبارت «نُطِحَتْ
جَبِينُها» آن
است که پیشانی حضرت زینب(س) بر چوب محمل خورد و معنای آن، این نیست که پیشانی را
بر محمل زدند.
57. آيا امام
حسين(ع) فرزندي به نام رُقیّه (دختر سهچهار ساله) داشتهاند كه در خرابۀ شام با
سر مبارك مواجه شده و جان داده است؟ اخيرا برخي از افراد نسبت به وجود مقدس حضرت
رقيه(س) ترديد كرده و شبههپراكني ميكنند و حرفهایی را به جامعه نيز القاء مينمايند.
خواهشمند است دربارۀ توسّل به ایشان و مرقدی که فعلاً در سوریه موجود است، ما را
راهنمایی فرمایید.
از منابع
روایی و از مقاتل،
استفاده میشود که امام حسین(ع) چنین دختری داشتهاند و توسّل به حضرت رقیّه(س)
نیز در مجالس عزاداری، خوب است. دربارۀ قبر موجود نیز باید گفت: همينجا که بهعنوان
مرقد حضرت رقيّه(س) مشهور است، صحیح است و مورد احترام شیعه و بزرگان است و تشکيک
کردن در این زمینه، يک ظلم است، آن هم ظلم به فرزند مظلوم امام حسين(ع).
همين شهرت
راجع به مرقد مطهّر حضرت زينب(س) نيز هست
و تشکيک در آن، ظلم به حضرت زینب(س) است و ظلم به حضرت زينب(س) گناه خيلي بزرگی
است و ما در اينگونه موارد، نظير سيادت اشخاص و قبور امامزادگان و بزرگان، چيزي
جز شهرت نداريم و اين شهرت در نظر همۀ فقها، حجّت بوده و هست.
58. چه عواملي باعث ميشد مردم شام يزيد را بر عليه امام حسين(ع)
ياري کنند و کسي به مخالفت بر نخيزد و حتّي بهخاطر اسارت اهل و عيال امام حسين(ع)
شادي و جشن برپا کنند؟ آيا نميدانستند امام حسين(ع) از خاندان پيامبر است و يا
خانوادۀ او ذوي القربي هستند که قرآن به محبّت و مودّت آنها دستور داده است؟
مردم شام به علّت آنکه مدّت زيادي تحت سيطرۀ حکومت معاويه و عمّال او بودند، معاويه را مظهر
اسلام ميدانستند و آشنايي خاصّي با اهلبيت(ع) نداشتند.
59. با توجّه
به اينكه ياران سيّدالشّهداء(ع) همگي كشته شدند، حادثۀ كربلا چگونه نقل شده است؟
اگرچه غالب آن
منقولات تاريخي، سند فقهي، به معناي خاص آن كه در علم فقه و اصول فقه است، ندارد،
لكن قاعدۀ «تسامح در ادلّۀ سنن» دلالت دارد كه همينمقدار كه بنا بر نقلهاي تاريخ
و مقاتل، احتمال وقوع داده شود، كافي است و ميتوان آن را نقل كرد و با آن عزاداري
نمود؛ كما اينكه سيرۀ هميشگي بر همين منوال بوده و مقاتل بسيار معتبر، همانند مقتل
شيخ مفيد) نيز بر همين اساس ثبت و ضبط گرديده است.
60. امام سجّاد(ع) و حضرت زینب(س) در روز اربعین به کربلا رفتند
یا خیر؟
سیّد بن طاوس اربعین اوّل را قبول کرده است[12] و بعید هم نیست و
همین مقدار که در میان مردم و در عزاداريها مشهور شده است، کفایت میکند.
61. آیا این مطلب صحیح است که برخی میگویند یزید واقعاً قصد کشتن
امام حسین(ع) را نداشته است و قاتل امام(ع) نبوده و از اینکه چنین واقعهای رخ
داده، به شدّت ناراحت شده است؟[13]
این حرف صحیح نیست و حقيقت و نوع رفتار يزيد، چه پيش از شهادت امام حسين(ع)
و چه پس از آن، خلاف اين مطلب را بهخوبی اثبات ميکند.[14]
62. آيا يزيد
ملعون بعد از به شهادت رساندن امام حسين(ع) توبه كرد؟ آيا توبۀ فردي مانند يزيد
پذيرفته ميشود؟
يزيد «لعنة
الله و ملائكته و انبيائه و رسله و اوليائه عليه» قطعاً توبه نكرده است؛ زيرا
توفيق توبه كه از جانب خداوند متعال است، به مثل يزيد ملعون، عنايت نميشود. بلكه
بالاتر از اين، از آيات و روايات شريفه بهخوبي استفاده ميشود كه گناه اينگونه
افراد، معصيت نابخشودني و «ذنب لايُغفَر» است و زمينه براي ترحّم و جلب رحمت
خداوند رحمان و رحيم را از دست ميدهند. بهبيان عبرتانگيز قرآن كريم، اينگونه
افراد نه تنها اهل جهنّم، بلكه تبديل به هيزم جهنّم شدهاند:
قال الله
تعالي: «إنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدونَ مِنْ دُونِ الله حَصَبُ جَهَنَّمَ»؛[15]
و قال الله
تعالي: «وَ أمّا الْقاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطباً».[16]
63. توّابين
از چه گناهي توبه كردند و آيا قيام آنها صحيح بود و ثواب دارد؟
قيامهاي
متعدّدي پس از شهادت بيدارگرانۀ حضرت سيّدالشّهداء(ع) واقع شد[17] تا بالأخره
به دست ايرانيان، بني اميّه نابود و ساقط شدند. یکی از آن قیامها، قیام توّابین
است که اصل آن بهجا بوده، ولی اينكه اجازه از ولايت را همراه داشته يا نه، معلوم
نيست و اینجانب عقیده دارم که این قیامها با اجازۀ ولایت بوده است، بهخصوص قیام
توّابین و قیام مختار و در ضمن تواریخ، این نکته بهخوبی استفاده میشود.
64. نظر
حضرتعالي در رابطه با قيام مختار و شيوۀ انتقامگيري او از قاتلين کربلا چيست؟
خصوصیّات او
معلوم نیست، ولي آنچه مسلّم است اينکه مختار ثقفي با قيام خود و قصاص دشمنان اهلبيت(ع)،
دل ائمّۀ اطهار(ع) و نيز دل شيعيان را شاد کرده است و از اين جهت، بايد به او
اظهار ارادت کرد؛ البته بدخواهان تشيّع، در طول تاريخ به شايعهسازي دربارۀ او و
شخصيّت او پرداختهاند و اتّهاماتي به او نسبت دادهاند. از سوي ديگر، مختار ثقفي
معصوم هم نبوده است و ممکن است دچار اشتباهاتي شده باشد؛ امّا در مجموع، بدگويي
نسبت به او و کذّاب ناميدن او جايز نيست، چنانکه امام باقر(ع) از بدگويي نسبت به
مختار نهي فرمودهاند و براي او رحمت طلبيدهاند.[18]
[3]. از زيد بن ارقم نقل شده است که گفت: «مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ
عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ أَمْ
حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً
فَقَفَ وَ اللَّهِ شَعْرِي وَ نَادَيْتُ رَأْسُكَ وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ
اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ ـ آن سر مقدس را كه بر نيزه بود بر من عبور دادند و
من در غرفه و بالاخانه خود نشسته بودم چون برابر من رسيد شنيدم كه اين آيه را ميخواند: آيا
پنداشتى كه (داستان) اصحاب كهف و رقيم از آيتهاى شگفت ما بودند!» (کهف، 9) پس به
خدا از هراس موى تنم راست شد و فرياد زدم: به خدا اى پسر رسول خدا (داستان) سر تو
شگفتتر و حيرت انگيزتر است.» [الإرشاد، ج 2، ص 117؛ همچنين ر.ک: الخرائج و
الجرائح ؛ ج 2 ، ص 577؛ مناقب آل أبي طالب(ع)، ج 4، ص 61؛ كشف الغمّة، ج 2 ؛ ص
67؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 121؛ تفسير نور الثقلين، ج 3 ، ص 243.]
[5]. معاويه در دوران حکومت خود،
تلاشهاي فراواني براي نابودي اسلام محمّدي(ص) و تغيير آن از مسير اصلي کرد. او به
دشمني با اسلام راستين علوي ميپرداخت و علاوه بر تفسير آيات قرآن به نفع خود و
عليه اميرالمؤمنين(ع) و اهلبيت([بحار الأنوار، ج 33، ص 214 و 215] حتّي
دستور داده بود که اگر کسی فضیلتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل کند یا اظهار محبّتی
نماید، به شدّت با او برخورد کنند.[شرح نهجالبلاغه، ج 11، ص 45] پس از آن نیز،
دستور به سبّ اميرالمؤمنين(ع) بر بالاي منابر و خطبهها را داده بود![العقدالفريد، اين دشمني به
اندازهاي بود که پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع) گروهى از بنىاميّه نزد معاويه رفته
و به وي گفتند: مگر تو به خواستۀ دلت نرسيدى، چه مىشد اگر دست از اين مرد بر ميداشتى؟!
معاويه گفت: بهخدا سوگند دست بر نميدارم تا كودكان بر آن تربيت شوند و بزرگسالان
با آن به پيرى رسند و ديگر هيچكس فضيلتى از او بر زبان نياورد!» [شرح نهج
البلاغه، ج 4، ص 57؛ ج 5، ص 130؛ الغدير،
ج 2، ص 159؛ همچنین ر.ک: مروج الذّهب، ج 3، ص 454؛ كشف الغمّة، ج 1، ص400.]
. «حضرت زینب(س)» پیامرسان
واقعۀ عاشورا، دختر امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(ع) هستند که پس از امام حسین(ع) و در
حدود سال پنجم هجری، به دنیا آمدند. ایشان هفت معصوم را درک کردهاند (پیامبر
اکرم(ص) تا امام باقر(ع)). حضرت زینب(س)، از حضرت فاطمه(س) حدیث نقل میکنند
[اعلام الوری، ج 1، ص 396] و یکی از راویان خطبۀ فدک هستند که ابن عبّاس با تعبیر
«حدّثتني عقيلتنا زينب بنت علي»، این خطبه را از قول ایشان نقل میکند.(با اینکه
ایشان در زمان خطبهخواندن حضرت زهرا(س)، حدوداً 5-6 ساله بودند.) [مقاتل
الطالبيين، ص 95؛ همچنین ر.ک: من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 567؛ علل الشرائع، ج 1،
ص 248؛ الامالی(مفيد)، ص 40؛ السّقيفة و فدک، ص 98]
E
F از جمله القاب ایشان، «عقیلۀ بنیهاشم» و «عقیلة
الطالبیین» است. حضرت زینب(س) در کوفه، جلسات تفسیر قرآن برای زنان داشتند و امام
سجّاد(ع) در وصف ایشان میفرمایند: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ
مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة.»[الاحتجاج، ج 2، ص 305]
ایشان با عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ازدواج کردند، صاحب چند
فرزند شدند و پسران ایشان، در واقعۀ کربلا به شهادت رسیدند. [أنساب الأشراف، ج 2،
ص 67 و 189؛ اسدالغابه، ج 5، ص 469]
حضرت زینب(س) دارای کمالات و فضائل فراوانی بودند. ایشان اسوۀ صبر،
عفّت، عبادت، عقل و درایت، شجاعت، سخنوری، فهم و فضل بودند و حادثۀ کربلا، به خوبی
این صفات را به منصۀ ظهور رساند. بهطوری که مورّخین، معمولاً ایشان را با نام عقل
و درایت معرّفی میکنند و در توصیف ایشان، شیوۀ برخودشان در دربار یزید را نشانۀ
عقل کامل و شجاعت بینظیر میشمارند. [اسدالغابه، ج 5، ص 469؛ الإصابة، ج 8، ص
167] دربارۀ عبادت حضرت زینب(س) باید گفت که همچون حضرت زهرا(س) بسیار عبادتکننده
بودند و نماز شب ایشان، حتّی در شام عاشورا، پس از تحمّل آن همه مصیبت و سختی، ترک
نشد.
الف) در
کربلا و ملحق به بدن مبارک: امالي
الصّدوق، ص 168؛ إعلام الورى، ج 1، ص 477؛ مناقب آل أبي طالب(ع)، ج 4، ص 77 ؛
اللهوف، ص 195؛ مقتل الحسين(ع) (الخوارزمي)، ج 2، ص 84؛ تذكرة الخواص، ص 238 (اين
قول مشهور ميان علماي بزرگ شيعه است، چنانکه سيّد بن طاوس)
در کتاب اللهوف، ص 195 و علاّمه مجلسي)
در بحار الأنوار، ج 45، ص 145 به اين اتّفاق نظر و شهرت نزد بزرگان شيعه، اشاره و
تأکيد فرمودهاند.)
ب) نجف، کنار اميرالمؤمنين(ع) يا بالاسر حضرت: الكافي، ج 4، ص
571؛ مناقب آل أبي طالب(ع)، ج 4، ص 77؛
د) بقيع: بحار الأنوار، ج 45،
ص 145؛ مقتل الحسين(ع)(الخوارزمي)، ج 2، ص 83؛
ح) بالارفتن به آسمان و ناپديد شدن: الخرائج و الجرائح،
ج 2، ص 582.
. سیف بن عَمیره (یکی
از راویان زیارت عاشورا و از اصحاب امام صادق(ع))، در رثای امام حسین(ع) قصیدۀ
پرمحتوایی دارد که با این بیت شروع میشود:
جلّ المصاب بمن أصبنا فاعذري يا هذه و عن الملام فأقصري
وی در آن شعر، بهمناسبتی از حضرت رقیّه(س) یاد کرده است:
و رقيّه رقّ الحسود لضعفها و غدا ليعذرها الّذی لم يعذر
و لاُمّکلثوم يجد جديدها لثم عقيب دموعها لم يکرر
لم انسها و سکينه و رقيّه يبکينه بتحسّر و تزفّر [منتخب طريحی، ج 2، ص 436]E
Fابن فندق
بیهقی(متوفّی 565 ق) در کتاب لباب الانساب، ج 1، ص 355، از حضرت رقیّه(س) بهعنوان
یکی از فرزندان باقیمانده بعد از امام حسین(ع) نام میبرد. بعضی از مورّخین، برای
امام حسین(ع) چهار دختر ذکر کردهاند؛ ولی معمولاً سه دختر را نام بردهاند
[مانند: مطالب السؤول(نوشته محمد بن طلحه شافعى، متوفّی 652 ق)، ص 257؛ کشف
الغمّه (نوشته على بن عيسى إربلى، متوفّی 692 ق)، ج 1، ص 582] و شاید فرزند چهارم،
همان رقیّه(س) باشد.
سیّد بن طاووس(متوفّی حدود 664 ق) در کتاب
لهوف(برخی نسخهها) در وداع امام حسین(ع) نقل میکند که حضرت به زنان در حرم خطاب
کردند: «يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يا
رقيّة وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا
قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً وَ
لَا تَقُلْنَ علىّ هُجْراً ـ خواهرم امّ كلثوم و تو اى زينب و تو اى رقيّه و تو اى
فاطمه و تو اى رباب، بنگريد بعد از شهادتم مبادا گريبانى را چاك زده يا چهرهاى را
خراشيده، يا سخنانى ناروا بر زبان رانيد.» در این بیان از «رقیّه» نام برده شده
است. همچنین در وداع امام حسین(ع) میخوانیم که حضرت رو به خیام حرم فرمودند: «يا
أمّ كلثوم، و يا سكينة، و يا رقية، و يا عاتكة، و يا زينب، يا أهل بيتي عليكنّ
منّي السّلام».» احقاق الحق، ج 11، ص 633؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 79
داستان حضرت رقیّه(س) و خرابۀ شام، در کتاب
«کامل بهائی» اثر عمادالدین طبری (متوفّی حدود 700 ق) صفحه 523 نقل شده است. همچنین
دربارۀ مقبرۀ ایشان ر.ک: تسلية المجالس، ج 2، ص93؛ اعيان الشّيعه، ج 7، ص 34؛
منتخب التواريخ، ص 388.
. ر.ک: معجم البلدان، ج
3، ص 20؛ کامل بهايی، ص 645؛ رحلة (ابن جبير)، ص 253؛ زيارات الشام(ابن حورانی)، ص 133؛ رحلة (ابن
بطوطه)، ص 99؛ نزهة الأنام في محاسن الشام، ص 221.
. اللهوف، ص 196: «وَ لَمَّا رَجَعَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ(ع)
وَ عِيَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا الْعِرَاقَ قَالُوا لِلدَّلِيلِ مُرَّ
بِنَا عَلَى طَرِيقِ كَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ
فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ
الْأَنْصَارِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ
رِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِاللَّهِ(ص) قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ
الْحُسَيْنِ(ع) فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَ
الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ وَ
اجْتَمَعَ إِلَيْهِمْ نِسَاءُ ذَلِكَ السَّوَادِ فَأَقَامُوا عَلَى ذَلِكَ
أَيَّاماً ـ هنگامي که اهلبيت از شام باز ميگشتند و به عراق رسيدند، از راهبر
کاروان خواستند که آنها را از راه کربلا عبور دهد. ايشان وقتي به کربلا رسيدند،
جابر بن عبد اللَّه انصارى و جمعى از بنىهاشم و مردانى از آنها را يافتند كه براى
زيارت قبر حسين(ع) آنجا رسيده بودند، پس همگان در يك زمان به عزادارى و نوحه سرايى
پرداختند و سوگوارى جگرسوزى برپا نمودند و زنان آن آبادى نيز با ايشان به عزادارى
پرداختند و چند روز در كربلا اقامت كردند.»
برخي از دلايل روشن تاريخي بر پوچبودن حرفهاي مدّعيان دفاع از او
عبارتند از: نامۀ او به فرماندار مدينه براي بيعت گرفتن از امام حسين(ع) و در
غير اين صورت، فرستادن سر امام(ع) [الفتوح، ج 5، ص 10؛ مقتل الحسين(ع)
(الخوارزمي)، ج 1، ص 262]؛ نامه به ولید برای بیعت گرفتن از مردم مدینه و فرستادن
سر امام حسین(ع) به همراه جواب نامه[الفتوح، ج 5، ص 18]؛ فرستادن افرادي به مکّه
براي ترور يا دستگيري امام(ع) [الإرشاد، ج 2، ص 67؛ تذکرة الخواص، ص 248]؛
نامه به ابنزياد دربارۀ کشتن امام حسين(ع) [تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 241]؛
قراردادن سر مبارک امام(ع) مقابل خود و خواندن اشعاري کفرآميز [الإحتجاج، ج 2، ص
307]، تقدير از ابن زياد و عملکرد وي در قتل امام حسين(ع) [الکامل في التاريخ، ج
4، ص 87؛ تذكرة الخواص، ص 260]؛ ادامهدادن اعمال زشت ديگر در راستای سرکوب کردن
نهضت حسینی و قیامهای مشابه، مانند قتل عام مردم مدينه (واقعة حرّه) و به منجنيق
بستن کعبه [تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 254؛ مروج الذهب، ج 3، ص 69؛ تذكرة الخواص، ص
261]؛ ادّعای ابنزیاد مبنی بر اینکه بهدستور یزید، دست به قتل امام(ع) زده است
[الکامل في التاريخ، ج 4، ص 140]؛ معروفيّت یزید در زمان خودش به قتل امام حسين(ع)
و اقرار نزديکاني مانند فرزندش به اينکه او قاتل امام حسين(ع) است [تاريخ
اليعقوبي، ج 2، ص 248 و 254] و...
. برخي از مهمترين اينقيامها که بهطور مستقيم به قضاياي عاشورا
مربوط ميشوند يا از آن سرچشمه ميگيرند، عبارتند از:
3.1 قيام عبد اللّه بن عفيف (سال 61 هجري): حرکت اعتراضي «عبد اللّه بن عفيف» که از جمله شيعيان اميرالمومنين(ع) بود، نخستين قيام در كوفه است كه بلافاصله پس از واقعۀ کربلا صورت گرفت و نشانگر دروغين بودن پيروزي
بنياميّه بود. او در اين حرکت انقلابي خود، در مقابله با حاکم جور، يعني ابن زياد
و در دفاع از خاندان نبوي و علوي، به شهادت رسيد.[ر.ک: الإرشاد، ج 2، ص 117؛ بحار
الأنوار، ج 45، ص 119؛ أنساب الأشراف، ج 3، ص 210]
E
F 3.2 قيام مردم مدينه (سال 63 هجري): پس از ورود کاروان اسيران اهل بيت( به مدينه و بيان واقعه و مصيبتهايي که رخ
داده بود، مردم مدينه در غم و اندوه فرو رفتند. آنها پس از پيدا کردن شناخت حقيقي
از يزيد، بر اين باور شدند كه قيام بر ضدّ يزيد، واجب شرعى است، پس رسماً، بيعت
او را شكستند و بر ضدّ حكومت اموي قيام کردند. يزيد نيز براي مقابله با اين حرکت، لشکري را بهسوي مدينه فرستاد و آنها
جسارتهاي فرواني را مرتکب شده و قيام را سرکوب کردند.(واقعۀ حرّه). [ر.ک: تاريخ الطبري، ج5، ص 482؛
دلائل النبوّة، ج6، ص 473؛ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 111]
3.3 قيام
توّابين (سال 65 هجري):
مردم کوفه و کسانيکه امام(ع) را دعوت کرده و سپس
تنها گذاشته بودند، از اعمال خود پشيمان شده و بهسرزنش يکديگر پرداختند. آنان
تصميم گرفتند با خونخواهي از قاتلان آن حضرت، اشتباه بزرگ خود را جبران
کنند. اين قيام به فرماندهي «سليمان بن صُرَد خُزاعي» رهبري ميشد. ايشان با
برنامهريزي سياسي و نظامي چند ساله، خود را آمادۀ قيام کرده و در سال 65 قمري با
شعار «يا لثارات الحسين» حرکت خود را آغاز کردند. آنان در منطقۀ «عين الورده» با سپاهيان شام درگير شده و هر دو سپاه، متحمّل تلفات فراوانى شدند.[بحار
الأنوار، ج 45، ص 358؛ الطبقات الكبری، ج 4،
ص 219؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 583]
3.4 قيام
مختار (سال 66 قمري): قيام مختار، يکي از بزرگترينقيامهاي پس از واقعۀ
عاشوراست. او با شعار «يا لثارات الحسين» قيام خود را در کوفه آغاز کرد و با وعدۀ
انتقام از قاتلان کربلا، از مردم بيعت گرفت. مردم و قبايل مختلف نيز به او پيوستند
و او را ياري کردند. در اين قيام، از قاتلان کربلا همچون ابن زياد، عمر سعد، شمر،
خولي، سنان و... به سختي انتقام گرفته شد و آنان به درک واصل شدند. [بحار
الأنوار، ج 45، ص 332؛ الكامل في التاريخ، ج
4 ، ص 211 تا 273]
E
F 3.5
قيام زيد بن علي (سال 121 قمري): زيد فرزند امام سجّاد(ع) بود که با هدف امر به
معروف و نهي از منکر، قيام کرد و در روايات، از او تجليل شده است. قيام زيد با شكست روبرو شد. در اين قيام زيد كشته شد و بسيارى از
پيروانش، قتلعام گرديدند. [الإرشاد، ج 2، ص 171؛ الطبقات الكبری، ج 5، ص 250؛
الکامل في التاريخ، ج 5، ص 229 و 242 تا 246]
پس از اين قيامها، روحيه انقلابى شيعه که
برگرفته از حماسۀ عاشورا بود، سست
نشد و انقلابهاي ديگري مانند قيام يحيي بن زيد رخ داد. اين انقلابها، همچنان ادامه يافت تا اينكه پرچمهاى سياه به فرماندهى ابو مسلم خراسانى به
اهتزاز درآمد و تاج و تخت اموى را سرنگون ساخت.
گرچه بنيعبّاس نيز در عملکرد خود و ظلم و ستم بر خاندان و اهلبيت پيامبر(، کمتر از بنياميّه
نبودند.
. رجال الکشي، ص 125
و 126: امام باقر(ع) در منع از سبّ مختار
ثقفي، فرمودند: «لَا تَسُبُّوا الْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ
طَلَبَ بِثَارِنَا وَ زَوَّجَ أَرَامِلَنَا وَ قَسَمَ فِينَا الْمَالَ عَلَى
الْعُسْرَةِ ـ مختار را دشنام ندهيد. او قاتلين كشتههاى ما را كشته، يتيمان ما را
شوهر داده و در وقت سختى، در بين ما اموالى را تقسيم كرده است.» همچنين آن حضرت در
ديداري با فرزند مختار، خطاب به او فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ أَبَاكَ رَحِمَ
اللَّهُ أَبَاكَ مَا تَرَكَ لَنَا حَقّاً عِنْدَ أَحَدٍ إِلَّا طَلَبَهُ قَتَلَ
قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِدِمَائِنَا ـ خدا پدرت را رحمت كند! خدا پدرت را بيامرزد
كه حقّ ما را نزد احدى نگذاشت. قاتلين ما را كشت و براى ما خونخواهى كرد.» [ر.ک: بحار الأنوار، ج 45، ص 332 تا 390؛
الكامل في التاريخ، ج
4، ص 211 تا 278]